- کنسل باتری
- باتری UPS
راهنمای انتخاب و سایزینگ
در این هاب، اصول سایزینگ UPS را بهصورت عملی و قدمبهقدم مرور میکنیم؛ از تعریف Runtime هدف و تحلیل نوع بار تا اعمال دیریتینگ دمایی و انتخاب سطح ولتاژ مناسب. هدف ما ساختن چارچوبی است که تیم فنی بتواند با دادههای واقعی، ظرفیت رشتهٔ DC و چینش سری/موازی را دقیق، مستند و قابل ممیزی تعیین کند.
سوالات متداول
تفاوت بار Constant-Power با جریان ثابت چیست و چرا مهم است؟
در بار توانثابت، جریان با افت ولتاژ تغییر میکند؛ پس محاسبهٔ زمان پشتیبانی باید بر مبنای توان باشد تا بیشبرآورد نشود.
دیریتینگ دمایی را چگونه در Runtime لحاظ کنیم؟
ضرایب کاهش ظرفیت متناسب با دمای محیط را اعمال و سناریوهای بهترین/میانی/بدترین را در خروجی گزارش کنیم.
انتخاب بین ۱۲/۲۴/۴۸ ولت بر چه معیاری است؟
محدودیت UPS، افت ولتاژ مجاز، طول مسیر DC و الزامات عایقی/حفاظتی تعیینکنندهاند.
سری/موازی چه اثری بر توازن جریان دارند؟
سری ولتاژ نامی را میسازد؛ موازی Runtime را افزایش میدهد به شرط مسیرهای هممقاومت و اتصالات با گشتاور یکنواخت.
چه حاشیهای برای کهنگی ماژولها در نظر بگیریم؟
بسته به فناوری، معمولاً ۱۰–۲۰٪ حاشیهٔ ظرفیت در مدل بدبینانه لحاظ میشود.
افت ولتاژ مجاز مسیر DC را چگونه تعیین کنیم؟
با توجه به سطح ولتاژ رشته و حساسیت دستگاه، معمولاً هدف ۲–۳٪ در بدترینحالت است.
۲V سلولی چه مزیتی دارد؟
یکنواختی بیشتر، بالانس سادهتر و انعطاف در چیدمان صنعتی.
Redundancy (مثل N+1) چگونه مدل میشود؟
با حذف یک شاخه در مدل و ارزیابی Runtime باقیمانده برای سناریوهای N+1 یا 2N.
بارهای پلهای یا متغیر چگونه محاسبه میشوند؟
توان هر پله در بازهٔ خودش جمع و با مدل دیریتینگ ترکیب میشود تا انرژی کل بهدست آید.
گزارش سایزینگ چه پیوستهایی داشته باشد؟
فرضیات، فرمولها، نمودار Runtime، محاسبهٔ افت ولتاژ، جداول دیریتینگ و سناریوهای بهترین/بدترین.
سایزینگ در یک سامانهٔ UPS، فراتر از جمع جبری چند نامگذاری است؛ تصمیمی استراتژیک که به پایداری سرویس، سلامت رشتهٔ DC و سهولت نگهداشت گره میخورد. نقطهٔ شروع، تعریف دقیق «Runtime هدف» برای سناریوهای مختلف است: آیا هدف عبور از افت لحظهای شبکه است یا تأمین چند دقیقه پایداری تا راهاندازی منبع ثانویه؟ با تعیین این شاخص، بلافاصله باید «ماهیت بار» بررسی شود. در بیشتر کاربردها، UPS با بارهای Constant-Power مواجه است؛ یعنی جریان DC در طول دشارژ تغییر میکند و همین موضوع محاسبات را از مدلهای سادهٔ جریان ثابت جدا میسازد.
گام بعد، دیریتینگ دمایی است. ظرفیت نامی ماژولهای انرژی در دماهای بالا کاهش مییابد و این اثر، اگر در مدل لحاظ نشود، Runtime واقعی از برنامه عقب میماند. توصیه میشود برای هر پروژه سه سناریوی «بهترین/میانی/بدترین» بر اساس دمای محیط تعریف و در خروجی نهایی گزارش شود. انتخاب سطح ولتاژ ۱۲/۲۴/۴۸ ولت نیز باید تابع محدودیتهای UPS، افت ولتاژ مجاز در مسیر DC و الزامات عایقی باشد. ولتاژ بالاتر، جریان کمتر و افت کمتر میدهد، اما به دقت در انتخاب تجهیزات حفاظتی و کیفیت اتصالات نیاز دارد.
در بخش چینش، سری برای رسیدن به ولتاژ نامی و موازی برای افزایش Runtime بهکار میرود. اما موازیسازی تنها زمانی مؤثر است که مقاومت مسیرها یکسان، طول کابلها برابر و گشتاور اتصالات کنترلشده باشد؛ در غیر این صورت، توزیع جریان نامتوازن میشود و یک شاخه زودتر دچار افت کارایی خواهد شد. توصیهٔ عملی این هاب: برای هر رشتهٔ DC «برگهٔ محاسبات» بسازید که شامل بار نامی، پروفایل مصرف، دما، افت ولتاژ مسیر، مدل دیریتینگ، نمودار Runtime و حاشیهٔ اطمینان باشد.
در پروژههای حساس، Redundancy (مثل N+1) را به مدل اضافه کنید تا بدانید حذف یک شاخه چه اثری بر Runtime دارد. برای رکها و کابینتهای فشرده، محدودیتهای مکانیکی نیز باید وارد تصمیم شود؛ گاهی انتخاب ماژولهای با ارتفاع کمتر یا استفاده از ۲V سلولی در پیکربندی صنعتی، توازن بهتری میان دسترسی و بالانس فراهم میکند. در نهایت، گزارش سایزینگ باید با «فرضیات شفاف» و «فرمولهای قابل ردیابی» منتشر شود تا در ممیزی بعدی و فاز نگهداشت، مرجع مشترک تیمها باشد. این هاب با چکلیستها، الگوهای محاسبه و مثالهای عددی، همین مسیر مستند و تکرارپذیر را برای شما فراهم میکند.